و در سنتهای احساسی که صاحبان تفکر مادی برای خود باب میکنند، (همان طور که گفتیم) عقل و نیروی تعقل دخالتی ندارد مگر به مقداری که راه زندگی را برای کامروایی و لذت بردن هموار کند، پس در سنتهای احساسی تنها هدف نهایی که هیچ چیز دیگری نمیتواند معارض آن باشد، همان لذت بردن است و بس و تنها چیزی که میتواند جلو شهوترانی و لذت بردن را بگیرد، لذت دیگران است. پس در این گونه نظامها هر چیزی را که انسان بخواهد قانونی است، هر چند انتحار و دوئل و امثال آن باشد، مگر آنکه خواست یک فرد مزاحم با خواست جامعه باشد، که در آن صورت دیگر قانونی نیست.
و اگر خواننده محترم به دقت اختلاف نامبرده را مورد نظر قرار بدهد آن وقت کاملا متوجه میشود که چرا نظام اجتماعی غربی با مذاق بشر سازگارتر از نظام اجتماعی دینی است، چیزی که هست این را هم باید متوجه باشد که این سازگارتر بودن مخصوص نظام اجتماعی غربی نیست و مردم تنها آن را بر سنتهای دینی ترجیح نمیدهند، بلکه همه سنتهای غیر دینی دایر در دنیا همین طور است، و از قدیم الایام نیز همین طوری بوده، حتی مردم سنتهای بدوی و صحرانشینی را هم مانند سنتهای غربی بر سنتهای دینی ترجیح میدادند، برای اینکه دین صحیح همواره به سوی حق دعوت میکرده و اولین پیشنهادش به بشر این بوده که در برابر حق خاضع باشند، و بدویها از قدیمترین اعصار در برابر بت و لذائذ مادی خضوع داشتند.
و اگر خواننده، حق این تامل و دقت را ادا کند آن وقت خواهد دید که تمدن عصر حاضر نیز معجونی است مرکب از سنتهای بتپرستی قدیم، با این تفاوت که بتپرست قدیم جنبه فردی داشت و در عصر حاضر به شکل اجتماعی در آمده و از مرحله سادگی به مرحله پیچیدگی فنی در آمده است
تفسیر المیزان ج4 ص 162