بزرگترین مشکل جو نوسیاستگذاران کنونی که کمابیش با قشر دانشجوی آن در ارتباط هستم ترجیح راه حلی است که «کار میکند» یا تلاش مضاعف برای پیدا کردن پاسخی است که «جواب بدهد». بیآنکه تمامی سیاستگذاران یا به طور دقیقتر تمامی اندیشکدههای سیاستگذاری را بزنم میخوام بگویم این رویکرد باعث تسلط تکنوکراسی بر مهمترین نهادهای حکمرانی میشود. همین که ما دستمان را برای پیدا کردن سیاست درست میبندیم یا ارزشی را به ایدئولوژی بیانگر یک سیاست نمیدهیم، آن وقت دیگر بسیار زیرپوستی و ناخودآگاه باعث ترویج ارزشهایی در جامعه میشویم که در نگاه اول ناخواسته بودند.
برای مثال اگر شما به تعریف عدالت ایدئولوژیک نگاه نکنید و یا به تفاوت عدالت محقق شده در سیاستهای خود اهتمام نداشته باشید راه حلی را انتخاب میکنید که مفهوم عدالت را ریلکس کرده و سهلگیرانهتر با آن برخورد میکند. بنابراین در نهابت سیاستی اتخاذ میشود که پیشبردی در جهت سیاستهای کلانتر و ایدئولوژی ما نمیکند.
پ.ن: شاید برای این دوستان که انقدر فنی به این سیاستها نگاه میکنند در مورد قرآن و آموزههای آن توضیح داده میشود پوزخندی زده و آن را «عقبمانده» ویا «سادهانگارانه» میبیند.
پ.ن۲: حق با کیست؟ نمی دانم.