چون هیچ حس خاصی بهم نمی‌داد

سه هفته پیش پنج تا فیلم بلند سه ساعته رو پشت هم دیدم، چون هیچ حس خاصی بهم نمی‌داد
دوشنبه هفته پیش سیزده ساعت بدون استراحت کار کردم، چون هیچ حس خاصی بهم نمی‌داد
چهارشنبه هفته پیش یه معتاد رو زیر اتوبان خفه کردم، چون هیچ حس خاصی بهم نمی‌داد
پنجشنبه هفته پیش بیست و سه کیلومتر زو بدون وقفه دویدم، چون هیچ حس خاصی بهم نمی‌داد
شنبه همین هفته سه تا سیب از مغازه ته کوچه‌مون دزدیدم، چون هیچ حس خاصی بهم نمی‌داد
سه شنبه به همکار گفتم که دوستش دارم، چون هیچ حس خاصی بهم نمی‌داد
چهارشنبه لپ‌تاپ رئیسم رو از پنجره پرت کردم بیرون، چون هیچ حس خاصی بهم نمی‌داد
شبش رفتم گرون ترین رستوران شهر، چون هیچ حس خاصی بهم نمی‌داد
امروز سرم رو با تیغ تراشیدم، چون هیچ حس خاصی بهم نمی‌داد
الان می‌خوام از پشت بوم خونه‌ام بپرم پایین، چون هیچ حس خاصی بهم نمی‌ده…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.