اندر احوالات کانال ۱

کانال خیلی نیاز به معرفی نداره. کانال یه محصولی بود توسط یکی از بچه‌های دانشکده نوشته شده بود و به طور متشکل بود از یه ربات تلگرامی و یه کانال تلگرامی. هر کاربر ربات می‌تونست پیامی رو بفرسته و پس از تایید یکی از ادمین‌ها منعکس بشه توی کانال تلگرامی. البته بدون اینکه ردی از نویسنده بمونه. همین ماهیت ناشناس بودن کانال بهش هویت و فرهنگ داد. برخلاف آریا که تقریبا از دید تکنیکی به کانال پرداخته بود من خواستم یکم (به قول جادی) در تقاطع تکنولوژی و جامعه بایستم و به این محصول نگاه کنم.

کانال چندتا مولفه داشت که تک به تک بهش می‌پردازم:
بازخوررهای کانال در اواسط اجرا دچار تغییرات شد. متوجه شدیم که بعضی از بازخوردها خیلی استفاده نمیشه و برای آریا تصمیم گرفت که کمشون کنه و شکل عمومی‌تری بهش بده. خیلی اصرار داشت به اینکه بازخورد منفی نذاریم که باعث سرخوردگی کسی که پیام می‌فرسته نشه. هرچند بیشترین درخواست از توسعه‌دهنده این بود که یه همچین چیزی بذاره ولی در مجموع فکر می‌کنم که تصمیم درستی بود. کیفیت پیام‌های ارسالی بالا نبود و تقریبا نمی‌شد که کاریشون کرد. این بازخورد منفی می‌تونست کانال رو تبدیل به یه سیستم متروکه بکنه. استفاده از بازخورد منفی نیاز به فرهنگی داره که هیچ کدوم از ادمینا توانایی تزریقش رو نداشتن.
البته یکی از بازخوردها تقریبا داشت جور بازخورد منفی رو می‌کشید ولی خیلیا این حس رو نداشتن بهش. (حتی با اینکه خودشون از اون، برای بازخورد منفی استفاده می‌کردن)
مجموع بازخوردها نسبت به اعضای کانال خیلی کم بود. این نشون میده که اکثر افراد از این قابلیت استفاده نمی‌کردن. البته این مورد درباره‌ی پست‌های طنز کمتر مصداق داشت و همین نشون میداد که اکثر کاربرای کانال اهل جنجال و اعتراض و بحث نبودن به بیشتر می‌خواستن که «تفریح» کنن.

برای قابلیت بحث توی کانال، قابلیت ریپلای زدن به پیام‌های قبلی رو داشتیم. نکته‌ی جالبی که این قابلیت داشت، سخت بودن استفاده ازش بود. چون عموما بحث‌های کانال بسیار سبک و فصیحانه بود برای همین خیلی تمایل به افزایش سیستماتیک اون رو نداشتیم.

کانال موجب تغییرات هم شد. تغییرات مثبت حتی. با همه‌ی غرهایی که بچه‌ها در مورد شرایط دانشکده زدن یه حالت مطالبه‌ی عمومی پیش اومد و بچه‌های شورای صنفی دانشکده گروهی زدن برای ارتباط بهتر. البته نتیجه تا حدی معلوم بود. تعدادی زیادی عضو گروه شدن ولی تعداد کمی اونجا حرف می‌زدن. چون اکثر کسایی که عپض شده بودن یه «کانالی» بودن و فرهنگ «فقط تماشا کردن» رو داشتن. وقتی بحثی توی اون گروه تلگرامی داغ می‌شد کماکان بودند افرادی که هنوز غرها و اعتراضاتشون رو توی کانال منعکس می‌کردند. که این هم دلیلش ناشناس بودن افراد بود.

ناشناس بودن و ناشناس حرف زدن به خاطر فرمی که داره تاثیر بسیار زیادی بر محتوا می‌ذاره. برای مثال به گرافیتی‌های روی دیوارها نگاه کنید. اگه از هنرش بگذریم یه جورایی تنها مصادیق اعتراض و خواستار آنارشی رو می‌تونیم توشون ببینیم. چرا؟ چون ناشناس حرف زدن هزینه نداره. نه تنها هزینه‌ای از این بابت از بیرون بهشون تحمیل نمی‌شه (چون کسی اون‌ها رو نمی‌شناسه) بلکه از نظر درونی‌ها هم اینجوری خودشون رو قانع می‌کنن که «حالا که فرصت هست بذار طرف مقابل بدونه که بقیه در موردش دقیقا چجوری فکر می‌کنن، یا در مورد فلاان مسئله نظر واقعی و بدون پرده‌ی من رو بدونن!». شاید در نظر اول این فرآیند ارزشمند به نظر برسه و باعث شه که حرف‌ها بدون سانسور گفته بشه ولی چند نکته هست که دیده نمی‌شه:

  • وقتی انسان در یک محدودیت دائمی باشه، پس از فراغت از اون دوره‌ای رو به سرکشی تمام عیار و شکستن مرزهایی که قبلا داشته می‌گذرونه تا به تعبیری عقده‌ی خودشو رو خالی کنه. این فرآیند و به طور کلی اکانت‌های ناشناس باعث از بین رفتن این محدودیت شدند. خب … در نهایت چه؟ این تخلیه‌ی عقده باعث شد که پیام‌هایی فرستاده بشن که معلومه خیلی بهشون فکر نشده. حتی از ظاهر پیام‌ها معلوم بود که فرستنده حتی قبل از فرستادنش حتی ۱ بار هم اونو نخونده و بر اثر هیجان فقط خواسته یه چیزی گفته باشه. وقتی شما بدون فکر حرف می‌زنید چه اتفاقی می‌افته؟ حتما یکی هست (یا اگه دارید به موضوعی حمله می‌کنید، یه چیزی هست) که مسخره بشه یا ناراحت بشه یا عصبانی بشه.(از همین جا گریزی بزنیم به نحوه‌ی تربیت اسلامی که محور اصلیش بر درونی کردن ارزش‌هاست. و همین درونی کردن‌ها، بیدار بودن همیشگی نفس ملامت کننده و هشیاری نسبت به شاهد بودن خدا باعث پیشگیری از همین برخورد‌ها می‌شه. فرد مومن قبل از زدن حرفی، خودش رو پاسخگو به بیدار همیشگی‌ می‌دونه و بودن یا نبودن هزینه‌ی اجتماعی براش معیار حساب نمی‌شه.)
  • حرفی که رو هوا گفته بشه، به همون اندازه تاثیر نداره. چون اولا شخص حقیقی پشت حرف نیست که ازش دفاع کنه و نشون بده که حرفش انقدر ارزش داره که اگه نیاز باشه براش هزینه بده و دوما شنونده اینطوری فکر می‌کنه که ممکنه این حرف، حرف یه بزدل احمق باشه، نه حرف یه گروه.
    – از طرفی وقتی موضوع حمله، میشه یک شخص خاص، اون شخص به شدت می‌تونه آسیب ببینه. باتوجه به این‌که تصور افراد از خودشان و به طور کلی‌تر خودانگاره‌های اشخاص بسیار متاثر از تصور دیگران در مورد خودشان هست، یک پیام منفی در مورد آن‌ها (نه لزوما هویت فردی، این پیام می‌تونه حاوی یک دید منفی نسبت به گروه و جمعی باشه که فرد بهش تعلق داره، که باعث ضربه به هویت گروهی اون می‌شه) باعث ایجاد تناقض در خودانگاره و شروع یک رفتار تدافعی می‌شه. و این رفتار تدافعی می‌تونه به صورت افسردگی، پرخاش یا … خودشو نشون بده. (چقدر بحث فنی شد!! )

(ادامه دارد)