حسادت … چرا؟

حسودی یعنی اینکه تو یه امتیازی داری ولی من این امتیاز رو ندارم بنابراین من میخوام که به امتیاز تو برسم و واسش هر کاری میکنم. خوب پس رسیدن به این امتیاز در واقع همون عامل شروع کننده ی حسادت هست. درسته که تموم کننده ی این کار خود فرد هست ولی اگر ما این عامل شروع کننده رو درست قرار بدیم یعنی امتیازات افراد رو درست تعریف کنیم حسادت به شدت کاهش پیدا می کنه. مثلا فلان کس خیلی درسش خوبه و من چون درسم بده بهش حسادت میکنم. چون درس خوندن برای من امتیاز محسوب میشه. ولی اگر معیار برتری افراد مثلا سلوک درونی شان باشه من هیچ وقت سمت حسادت به درس فلانی نمیرم. چون که منو از هدف دور میکنه. بنابراین هدف جامعه ( و مخصوصا خانواده ها) اینکه معیار افراد رو و هدف افراد رو درست بهشون نشون بدن. لزوما هر کس درسش بهتره آدم بهتری نیست. خدایی بودن معیار افراده. حالا شاید یه نفر با درس خدایی بشه.

همه کنکوری اند … شما چطور؟

دنیای ما و این نظام انسان آزمایی بسیار شبیه کنکوره !
متاسفانه اکثر انسان ها تو باقالیان ! حقیقتی هست که باید قبول کنیم و سعی کنیم که عوضش کنیم. همون جور که یه سری آموزشگاه و کتاب درسی برای تقویت درس ملت ضعیف نوشته شده.

رقابت اصلی سر اون 2 ، 3 هزار نفر اوله. اونان که به رتبه شون و کارنامه اعمالشون اهمیت میدن. ما هم باید سعی کنیم تو لیگ اونا باشیم. این که بگیم بابا ول کن من همین الانشم از 498 هزار نفر جلوترم واقعا کافی نیست و ملاک نیست! نه تنها این باعث میشه که ما به خودمون مغرور شیم بلکه باعث میشه عجب پیدا کنیم و همین رتبه و درجه الان مون رو هم حفظ نکنیم.

ان شالله خدا کمکون کنه بریم جز اون یه رقمی ها ؛) ادامه خواندن همه کنکوری اند … شما چطور؟

ما را بهشت لیاقت نیست

… “مارا بهشت نباید با مشتی لنگ و لوک (کسی که دستش ناتوان است) و درویش . در آنجا جز شلان و کوران و ضعیفان نباشند. ما را در دروزخ (دوزخ) باید ، جمشید درو و فرعون درو و خواجه درو … ”
ابو سعید ابوالخیر – کتاب اسرار توحید از محمد بن منور

کلمات

انسان ها برای زندگی در کنار یکدیگر باید چیز هایی که تو مغزشون میگذرد رو به هم منتقل کنن. که خوب ما بهش تفکرات و احساسات. برای این کار میان جنس تفکر رو به جنس زبان عوض میکنم و بعد از اینکه منتقل کردنش فرد گیرنده میاد این زبان رو برمیگردونه به جنس تفکرات و میزاره تو مغزش. بنا براین خیلی مهمه که ما هدف از خلقت زبان رو فراموش نکنیم. و سعی نکنیم باعث شیم افراد به تفکراتمون شک کنن. پس بهتره که تا میتونیم ذهن هامون و احساساتمون رو به روز بدیم. و حرف بزنیم. برای همین بعضی از کلمات بار سنگینی رو به دوش میکشن . تفکرات و احساسات عمیقی رو منتقل میکنن. مثل : دوستت دارم ، خدا ، رفیق ، زندگی ، تغییر ، هدف ، آرامش ، انگیزع و …
سعی کنیم که از این کلمات بیشتر استفاده کنیم و بیشتر بگیم که احساسمون راجع به هرکدوم چیه و درموردش چی فکر میکنیم 🙂

پ.ن : پست یهویی بود. پس سخت نگیرید.

بررسی تلگرام شماره 1

خیلی جالبه که تلگرام اینقدر بین ایرانی ها نفوذ پیدا کرده و اینقدر فیلتر شدن و نشدنش برای مردم دغدغه شده که حتی تو رسانه ملی هم سرش دعواس. یعنی این دغدغه از بطن جامعه میاد. نشون میده که استفاده از شبکه های اجتماعی خیلی فراگیر شده. برای همین خیلی خوبه که فکر کنیم چرا از بین این همه شبکه اجتماعی تلگرام مفتخر به گرفتن این جایگاه شده. اگر دقت کنید وایبر هم همین جوری بود. ولی تلگرام به خاطر دو ویژگی خیلی بهتر از وایبر عمل کرد. اولین ویژگی سرعتش هست.بسیار محتوا های مبادله شدش سبکه و همین خیلی انعطاف پذیرش میکنه رو اینترنت نفتی موبایل ها. ویژگی دومش هم انعطاف پذیری رابط کاربری و نحوه ی رسوندن محتوا به مخاطبه. از گروه هاش بگیر که تو وایبر بود تا ویژگی خیلی مفید ریپلای کردن و جواب دادن به پیام. و نحوه ی دسترسی به مردم با آی دی. و کانال هاش و ربات هاش و کلی ایده خلاقانه دیگه که میشه گفت داره تبدیل به پلتفرم میشه.
یه ویژگی کوچولوش هم مدیریت رابط کاربریه و که من میخوام نوتیفیکیشن های فلان گروه و کانال بیاد یا نیاد یا اگه پیغام از عشقم اومد فلان شدا رو در بیارو و اینا.
ولی جدای از این بحث ها خیلی خوبه که به این قضیه بپردازیم که چرا “نیاز به اپ های مسنجر مثل تلگرام” بوجود آمد. انشالله در پست های بعد…

پ.ن : بازم در مورد تلگرام پست دادم 😐

برنامه ریزی ، چرا و آیا؟

یکی از بچه ها جمله ی جالبی گفت : اصلا برنامه ریزی شاعتی مسخرس. من هروقت برنامه ریزی کردم نتونستم درست انجامش بدم.

و در جواب میخوام چند نکته رو پر رنگ کنم: (#اصطلاح_جدید 😐 )

  1. خوب منم غیر از یه بار نتونستم. این که شما نتونید به برنامتون دقیقا اونجوری که هست اجرا کنید کاملا نرمال و اوکیه! اصلا برنامه خوب اونی نیست که همون جوری که ریخته شد انجام بشه. برنامه خوب کاملا یه راه استراتژیک برای مدیریت بحرانه. بحران وقت! شما وقتتونو به چیزایی میدید که با ارزش تر و به صرفه ترن. هرگز نمیتونید به همه ی برنامتون برسید! این اصل طلایی هست که معمولا همه یا نمیدونن یا فراموشش میکنن.

  2. پس برنامتون باید انعطاف پذیر باشه و بتونین درست خمش کنید. کارهاتون رو جا به جا کنید و درصورت نیاز حذف کنید!

  3. نکته ی بسیار مهم یایری از اشتباهاته. شما هر روز که برنامه ریزی میکنید و موفق نمی شید باید عاملش رو پیدا کنید و سعی کنید شکستش بدید. (همون جوری که ما تحلیل آزمون داریم و هر آزمون درسی رو میبینیم و جوابای درست رو میخونیم تا اشتباهات خودمون و نکاتی رو که نمیدونستیم بفهمیم باید تحلیل برنامه داشته باشیم و عادات زمانی و عواملی که باعث شد برنامه کار نکنه رو بفهمیم.)

3.5 . معلم و درسنامه شما تجربس! تجربه ای که از روز های پیش بدست اوردید.

نه خوب این پست در مورد اینکه “چگونه برنامه ریزی کنیم؟” نبود چون هنوز خودم هم بعد از این همه وقت جواب درست حسابی براش پیدا نکردم.

4+. برنامه مختص شماست و شما شخصی سازیش کردید. هیچ کس نمیتونه برای شما برنامه ریزی کنه و شما نمیتونید نحوه ی برنامه ریختتونو به یکی ده یاد بدید تا اون هم به اندازه ی شما بازده راشته باشه. فقط میشه چند نکته و قانون کلی رو گفت که خر کس نحوه ی برنامه ریزی خودشو پیدا کنه. مثل مدیریت که هیچ کس نمیگه چجوری مدیریت کنید و فقط میگن که چارچوب کلی چیه و شما باید راه درست و اوکی رو خودتون پیدا کنید (البته فعلا این جوابیه که من بهش رسیدم)

یادتون باشه که مدیریت زمان و برنامه ریزی درواقع مهارته و فقط وقتی خفن میشید که به اندازه کافی اشتباه هدفمند انجام داده باشید. نترسید و اشتباه کنید 🙂

امانت خدا

این که ما هیچی رو از خودمون نبینیم خیلی دید خوبیه که تو اسلام وجود داره.

مثلا زمان رو در نظر بگیرید.

زمان مال شما نیست. حق شما نیست. حق خداست. مال خداست. یه شما امانت داده که برای اون و به یاد اون ازش استفاده کنید. بنابراین اگه هدر بره حق الله هدر رفته.

نکته : این که میگن خدا اینقدر کریمه که حق خودشو میبخشه راست میگن. ولی نگفتن چه زمانی میبخشه یا به کی میبخشه. از فضل خودش میده به هر کی که بخواد. بی حساب کتاب.


میگن پیامبر اسلام (ص) امین بوده یعنی همین. امانت خدا رو هم خوب نگه داشته که خدا برگزیدش کرده دیگه 🙂

داستان های من و کسی

داشستیم به سمت خانه قدم می زدیم ودیدیم که خیلی ساکته . برای این که باب صحبت رو باز کنم گفتم داری به چی فکر می‌کنی که یهو دو باره شروع کرد به تحلیل کردن . «دقت کردی با این‌که زمین گرده و آدما از روش نمی‌افتن؟» منم لبخندی میزنم و تا میخوام شروع کنم جوابشو بدم و بگم که زمین جاذبه و داره و اصولا پایین جایی حساب میشه که به سمت جاذبه غالب هست ویا اصلا ادما اینقدر ریزن که …. یهو مثل همیشه شروع کرد به گفتن نظریه های دوست داشتنیش (!) : شاید چون زمین ادما رو دوست داره نمیزاره ادما ازش جدا شن و هی میخواد پیششون باشه. به ادما غذا میده ، آب و هواشونو عوض میکنه و خیلی چیزای دیگه! اگه ادما هم زمینو اینقدر دوست داشتن شاید هیچ وقت سعی نمیکردن ازش جدا بشن برن ماه یا حتی اصلا رو پاهاشون راه نمیرفتن… مثل مار میخزیدن تا همیشه زمینو بغل کنن!!

و باز هم من لبخند میزنم و …

انگیزه سادس :)

  • گاهی اوقات خریدن یه لباس ورزشی ممکنه باعث بشه شما شروع کنید به ورزش کردن
  • گاهی اوقات خریدن یه دفتر یا هدیه گرفتنش ممکنه باعث بشه شما شروع کنید به نوشتن خاطرات روزانه، داستان و …
  • گاهی اوقات خریدن یه گوشی ممکنه باعث بشه شما برنامه ریزی کنید یا با دوستاتون بیشتر گپ بزنید
  • گاهی اوقات خریدن یه عینک ممکنه باعث بشه کمی بیشتر کتاب بخونید
  •  و کلی گاهی اوقات دیگر …

درسته که هیچکدوم از این ها علت ای عادت های خوب نباشه ولی میتونه یک ماشه یا جرقه چاشنی باشه برای انجام دادن انجام دادن این عادت ها… به شوق دیدم اون چیز های جدید یا یادآوری خاطرات لذت بخش ویا هر چیز کوچیک دیگه ای..!
اگه به نظرتون اون انرژی هست ولی انگیزش نیست خوب پیشنهاد من اینکه پاشید ، برید و یه لباس ورزشی باحال یا یه دفتر با مزه بخرید.
به همین سادگی ، به همین خوشیمزگی 🙂

ربات تلگرامی jaconda

چند وقتی که دنبال ربات تلگرام بودم یه یه ربات جالب به نام ژکوند یا jaconda بخوردم که به نظر بسیار روش کار کرده بودند و چند تا api مختلف رو مثل سرچ و trello و … باهم قاطی کردند. خوب به نظر جالب بود از چند دیدگاه بهشون نگاه کنیم که برای بعضی هاش جوابی پیدا نکردم چون حرفه ای و در سطحی که باید باهاش کار نکردم.

ادامه خواندن ربات تلگرامی jaconda