دِی واژگون شدم از روی نردبان
سیصد هزار و هشت میلیمتر تا الان
طی شد مسافتی و من زنده ام
وقتی گرفت منو ………..!!!
شعر از عستاد
—-
در وصف این شعر من عاجز مانده و خشتک برکشنتندی و بر سر نهادندی و در افق محو شدندی…
در مورد قافیه عستاد از وزن زیبای مفاعیلن مفاعیل مفاعل و این جور چرتو پرتا بهره برده و خواننده رو غرق در آهنگ خویش کرده وحواس اورا از معنی میبرد که اینگونه خواننده چند صد بار این شعر را می خواند و باز در وزنش گیر می کنه و دوباره چندصد بار دیگه می خونه و باز در وزنش گیر می کنه و دوباره چندصد بار دیگه می خونه و باز در وزنش گیر می کنه و دوباره چندصد بار دیگه می خونه و باز در وزنش گیر می کنه و دوباره چندصد بار دیگه می خونه و باز در وزنش گیر می کنه و دوباره چندصد بار دیگه می خونه و باز در وزنش گیر می کنه و دوباره چندصد بار دیگه می خونه و باز در وزنش گیر می کنه و دوباره چندصد بار دیگه می خونه و …