کل هنر و زیبایی علم کامپیوتر رو میشه در اصلاح «ایجاد لایههای انتزاعی» خلاصه کرد. برای مثال روی برق و الکترونیک لایهی انتزاعی مدارات منطقی رو میکشیم و از این به بعد به جای ۵ ولت و قانون وی مساوی آی آر از صفر و یک صحبت میکنیم، روی مدارات منطقی قطعات پیچیدهتر محاسبهگر رو میکشیم و از جمع و انتقال حرف میزنیم، بعد روی رم و سی پی یو لایه ی برنامهریزی و پروگرم میکشیم و ادبیاتمون رو به حلقه و متغیر و سافتویر دیزاین عوض میکنیم و روی برنامههاموم لایهی سرویس رو میکشیم و دیگه از دیپلوی و پیاده سازی روی چندین کامپیوتر میگیم تا نهایتا میرسیم به اپلیکشین و همین و بستری که دارید روش این پست رو میخونید.
هرلایه انتزاع به ما کمک میکنه که کمتر درگیر جزییات پیادهسازی بشیم. بیشتر مفاهیم غیرملموس رو تبدیل به چیزهایی کنیم که «کار میکنند». توی ادبیات صحبت کردنهامون از فعلهایی استفاده میکنیم که تا قبل از این فکر میکردیم فقط موجودات زنده این قابلیت رو دارن، مثل: این سرویس به اون سرویس خوراک …، ۲ تا عدد رو رمز میکنه و برمیگردونه، روی بستر فلان با هم صحبت میکنن، این برنامه اطلاعات رو تحلیل میکنه و نتیجه رفتار کاربر رو پیشبینی میکنه. و بعضی جاها واقعا یادمون میره که. اون زیر یه سری الکترون دارن حرکت میکنند. این آبسترکت کردن هر لایه به لایهی بالاتر مناسبات کاری و حرفهای و دانشی رو جدا کرده به طوری که یک سرور ادمین نمیتونه در مورد گیت های نند و نور خیلی نظر بده و طراح نرمافزار نمیدونه که دقیقا پکتهای شبکه حاوی چی هستن.
این نشون میده که انسانها خیلی دوست دارن که تا حد ممکن چیزهای بیجون رو شبیه خودشون کنن تا باهاشون راحتتر برخورد کنن. اینجوری هم کارهای پیچیدهتر رو میتونن انجام بدن و هم راحتتر دستگاهی که دارن میسازن رو درک کنن.
پ.ن: پراکنده، از آلویز!
پ.ن۲: فارسی نوشتن کلمات انگلیسی غلطه ولی بامزه است!
برچسب: علم
علل متروک ماندن دستورات اسلام در زمینه ی ضرورت فراگیری علم
شهید مطهری در باب بی توجهی به فریضه ی علم آموزی در گذر زمان، معتقد است: «این خود یک مسأله ی اجتماعی است که چرا با آن همه توصیه ها و تأکیدها که در اسلام برای فریضه ی علم شد، مع ذلک این فریضه متروک مانده است. بعضی گفته اند از آن جهت که همه ی توصیه ها به علم به صورت توصیه به عالم و تشویق به احترام و دست بوسی و فضیلت عالم گذاشته شد؛ یعنی مردم به جای این که توجه پیدا کنند که خودشان سواد پیدا کنند، توجهشان معطوف شد به این که اجر و فضیلت را در احترام نسبت به علما کسب کنند. البته ممکن است این یکی از جهات باشد. ولی باید علت اصلی را وجود یک نوع ناهمواری ها و دشواری هایی، که به عللی در جامعه ی اسلامی پیدا شد، دانست که امکان عملی شدن این توصیه ی عمومی را از بین برد. یکی این که در فقه ما علم به صورت یک فریضه ی نظیر نماز و روزه و خمس و زکات و حج تلقی نشد. آنچه که به صورت فریضه تلقی شد، مسلمین آن را حفظ کردند، و به هر مشقتی بود عمل کردند. نماز را در هیچ حالی ترک نکردند. در سخت ترین روزهای سال روزه میگیرند. سفر حج، با آن همه خطرات که در قدیم بود، میرفتند. و همچنین خمس و زکات و غیر این ها. ولی در مورد علم، سفرهای علمی مانند سفر حج فرض شناخته نشد. علت این است که در فقه ما از ردیف فرائض خارج شد و دلیل این که فرض شناخته نشد، ظاهرا، به این دلیل است که علم را در لسان شارع به یاد گرفتن مسائل شرعی مخصوص دانستند، یعنی فریضه ی علم را مستقل ندانستند و گفتند مقصود از فریضه ی علم، دانستن سایر فرایض اسلامی است و دانستن آن ها هم به دو نحو ممکن است؛ اجتهادی و تقلیدی، و علم تقلیدی خیلی ساده است، حتی احتیاج به سواد و قدرت خواندن هم ندارد. پس معنای «طلب العلم فریضه علی کل مسلم» علم به معنای سواد و عالم شدن به علمی از علوم دنیا نیست، بلکه فقط به معنای یاد گرفتن موارد ابتلا از مسائل و مطالب مربوط به سایر فریضه هاست؛ از قبیل نماز و روزه و حج و به اصطلاح وجوب نفسی تهیوئی دارد. پس فریضه ی علم به فرض نفسی تهیوئی تفسیر شد، نه فرض نفسی مستقل.»
«وقت آن رسیده است که علم را فریضه ی مقدسی بدانیم که فقط اختصاص به احکام شرعی ندارد. و این فریضه، تنها عنوان مقدمه ی سایر فرایض را ندارد. اولاً آنچه در مذمت جهل رسیده، اختصاص به جهل در فرایض دینی ندارد، بلکه جهل و عدم تعمق و عدم قدرت تحلیل قضایای تکوینی و تاریخی است و با دانستن تقلیدی و حتی اجتهادی فرایض دینی، آن جهل رفع نمیشود. ثانیا در قرآن امر به تدبر در خلقت شده و تدبر در تکوین بدون استعداد علمی و توانایی آن میسر نیست و ثالثا امروز ما میبینیم که جهان، علم را یک فریضه ی نفسی مستقل میشمارد و اگر هم آن را یک فریضه ی مقدمی بداند، تنها برای انجام فرایض دینی نیست، بلکه آن را مقدمه ی زندگانی خوب، مقدمه ی مبارزه با فقر و بیماری، مقدمه ی عزت و استقلال و داشتن یک اجتماع خوب، دموکراسی و امثال این امور میداند.»
شکافنده ی علم ، شکافنده ی زمان
به امام باقر ع “شکافنده ی علم” میگویند.
و میدانیم که امام باقر ع در زمان خودشان حوزه ی علمیه ای را تاسیس کردند که با توجه به معصومیت ایشان ، بهترین نظام آموزشی در این مدرسه ی علمیه بر قرار بود.
یک حس ریز ، خیلی لطیف و دلچسب، بهم میگه که اوج این شکافندگی علم نه در زمان ایشان بلکه در زمان فعلی که نیاز به یک سیستم آموزشی قوی هست، درخشان خواهد شد!
پ.ن : من که میدونم هیچ وزیر و وکیل و سفیری وبلاگ منو نمیخونه!! ولی باشد که پند گیرند.