۱۰. بسیج با هیچکدام از تشکلهای دیگر همکاری نمیکند. با توجه به وضع فعلی بسیج، بیشتر از اینکه این نهاد سعی کند که یک تشکل مستقل باشد، باید سعی کند یک بستر باشد برای فعالیتهای دانشجویی. و اولین قدم برای این کار، همکاری با دیگر تشکلها برای برگزاری کلاسها، اردوها، فعالیتهای فرهنگی و هنری است. حتی با تشکلهایی که از نظر سیاسی تفاوت فاحشی با بسیج دارد میتوان فعالیتهای سیاسی جذاب و به درد بخوری را ترتیب داد. این پتانسیل همکاری به دلایل مختلف که مهمترین آن نداشتن چنین بینشی به بسیج و در ادامه میتوان به الکی خودکفا بودن و خودبرتر بینی تشکل به مرحلهی ظهور نمیرسد.
۹.جملهی معروفی هست که در بین این تشکل آشناست: «وظایف بسیج توپاچهای است، نه داوطلبانه!». این فرهنگ سازمانی (!) باید زنگ خطری باشد برای این مجموعه. این جمله گویای چندین ضعف است که چندتا از آنها را برشمردم. ضعفهایی مانند کم بودن نیروهای اجرایی، ضعف سلسه مراتب ساختاری و … اگر این توپاچه کردنها اگر روی ساختار درست انگیزشی انجام نشود تا حدی این کارسپاری باعث فراری دادن اعضای بسیج میشود.
۱۱. در نهایت باید اضافه کنم که نمیخواهم این حس منتقل شود که بیرون وایسادهام و میگویم لنگش کن! بلکه خودم سعی وافری داشتم که در بسیج دانشکدهی خودمان این مشکلات را حل کنم ولی در بعضی موارد موفق شدهام و در بعضی موارد هم نه. اگر این انتقادهای من از سر دلسوزی نبود اول از همه آن را به دست بسیجیان نمیرساندم و انقدر وقت برای نوشتن و فکر کردن به آنها انجام نمیدادم. انشالله که این چند پست باعث پیشرفت مسلمین و مومنین بشه 🙂
پ.ن: عیدتون هم مبارک!