فصل ۴: ایرانیهای چه رویایی در سر دارند؟
فوکو از علت «چسبیدن آمریکاییها به ایران» شروع میکند، نفت و موقعیت ژئوپولیتیک! با نزدیک شدن محرم احتمال شورشها در ایران را بیشتر از قبل میبیند و شاه را درگیر چالشهای جدیدی میداند. سپس یکی یکی گزینههای روی میز حکومت را میشمارد: استفاده از ارتش (ولی نمیتوان به آن اعتماد کرد)، بازکردن فوری فضای سیاسی، کنار گذاشتن شاه یا برخورد تند و تیز دیگری با شورشیان. فوکو میگوید تمامی راهحلهای ذکر شده غربی و لیبرالی هستند. با این حال، وقتی نقشههای توسعهی اقتصادی شکست خورد دیگر پایگاه اجتماعیِ رژیم لیبرال مدرن نیز به وجود نیامد. ایرانیها غربی نیستند و غرب را نمیخواهند پس این راه حلها برای آنها جواب نمیدهد.
امام خمینی نیز به خوبی با نقشههای حکومت برای فرار از این بنبست آشنا است:
وی از دانشجویان و نیز از مسلمانان و ارتش خواسته است که به نام اسلام و وطندوستی با این طرحهای سازشکارانهای که از انتخابات و قانون اساسی سخن میگویند، مخالفت کنند.
مردم نیز حرف او را گوش میدهند. گویا مردم بیشتر از سیاسیون به علما خصوصا خمینی اعتماد دارند. فوکو به نقل از سیاسیهای مخالف شاه میگوید:
«اسم خمینی تنها یک پرچم است، او که فعلا برنامهای ندارد. … وقتی دیکتاتوری از میان رفت این گرد و خاک هم فرو مینشیند. سیاست واقعی دوباره زمام کار را به دست میگیرد و واعظ پیر خیلی زود به فراموشی سپرده میشود.»
اما فوکو میگوید این اواخر شلوغی و هیجان و رفت و آمد ایرانیان کنار اقامتگاه خمینی نادرستی این پیشبینی را نشان میدهد.
فوکو به دنبال علت این طرفداری میگشت. او از این و آن شنیده بود که ایرانیها خوب میدانند که چه نمیخواهند ولی درست نمیدانند که چه میخواهند.
در مدت اقامت در ایران یک بار هم واژهی «انقلاب» را از زبان کسی نشنیدم. اما از پنج مخاطب من، چهار نفر جواب دادند: «حکومت اسلامی». این جواب مرا غافلگیر نمیکرد. آیتالله خمینی همین جواب خشک و کوتاه را به خبرنگاران داده بود و هنوز هم سر حرف خود بود.
سپس به ویژگیهای مذهب شیعه میپردازد که میتواند بر حکومتداری تاثیر بگذارد. خصوصیاتی مثل وابستگی مرشدان به مریدان حتی از نظر مالی و نزدیکی این ۲ گروه به هم یا مفهومی به نام انتظار که مردمان را دعوت به برقراری عدالت میکند تا منجی برگردد.
فوکو ماهیت حکومت اسلامی برای ایرانیان را نوعی ناکجاآباد یا آرمان توصیف میکند. سپس به وابستگی این دین به علما برای روشن کردن نقاط مجهولی است که دنیای جدید در حال مقابله با آن است میپردازد. مفاهیمی مانند آزادی، نابرابری، رهبری و … فوکو آرمانهای ایرانیان را فرمولهایی میداند به همه جا راه میبرد ولی به هیچجا راه نمیبرد.
میگوید مردم به حرکتی میاندیشند که که به نهادهای سنتی جامعهی اسلامی در زندگی سیاسی نقش دائمی خواهد داد. و منظورش از نهادهای سنتی، نهادهای دینی مانند روحانیون هست.
اما به جنبش دیگری هم میاندیشند که وارونه و عکس اولی است. جنبشی که از راه آن به توان عنصر معنوی را داخل زندگی سیاسی کرد.
سپس به نقش علی شریعتی در این جنبش میپردازد و او را معرفی میکند.
فوکو میگوید:
من دوست ندارم که حکومت اسلامی را ایده یا حتی آرمان بنامم اما به عنوان خواست سیاسی مرا تحت تاثیر قرار داده است. چون کوششی است برای اینکه برخی از ساختارهای جدایی ناپذیر اجتماعی و دینی سیاسی شود تا به پارهای از مسائل امروزی پاسخ دهد. مرا تحت تاثیر قرار داده چون از این جهت کوششی است تا سیاست یک بعد معنوی پیدا کند.
در ادامه از ۲ چالش پیش روی این خواست سیاسی میگوید: ۱. آیا انقدر قوی هست که در مقابل راه حل پارلمانی-لیبرالی شاه و غرب بایستد؟ و ۲. آیا انقدر قوی هست که پس از پیروزی از بین نرود و احزاب سیاسی جای آنرا نگیرد؟ که البته در زمان حال باید به هر ۲ سوال فوکو پاسخ مثبت داد.
فوکو در کنار این چالشها ۲ سوال بنیادی دیگری را نیز مطرح میکند. نخست آنکه میگوید:
تاکنون کارکرد مذهب شیعه، مقاومت در برابر دولتها بوده است، این «خواست سیاسی» یک نشانهی آشتی است یا چیزی متناقض؟
و دوم آنکه:
فرانسویهای قبلا به دنبال معنویت در سیاست گشتهاند و آیا رسیدن اندیشهی غرب به رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت غربیان نشاندهندهی آیندهی جنبش فعلی ایران نیست؟
واکنشها
پس از انتشار نظرات فوکو و خصوصا پس از به ثمر رسیدن انقلاب ایران وقتی جامعهی نخبگان غربی رفتارهای حکومت جدید را در مقابل دغدغههای خودشان مانند حقوق زنان، برابری، آزادی و تکثر گرایی مشاهده کرد، انتقادات تندی به فوکو شد.
فوکو پس از انقلاب ایران مقالهای به نام «آیا قیام بیفایده است؟» را نوشت و در آن بار دیگر بر حمایت خویش از انقلاب ایران و ضرورت جدا کردن این قیام از نتایج آن که حکومت اسلامی است تاکید کرد. در چشمانداز او، دین نه نهاد بود و نه مجموعهای از احکام و دستورات قضایی بلکه کارکردی انقلابی به خود گرفته بود که نه تنها از قیام پشتیبانی میکرد بلکه خود در این فرم و با این کارکرد محصول حرکت انقلابی مردم ایران بود.
-بیبیسی فارسی
برخلاف تلاش فوکو برای روشن کردن اظهارات خودش در طی مصاحبهها و مقالاتی که بعدها نوشت، انتقاد ها ادامه داشت و فوکو تقریبا تبدیل شده بود به سیبلی برای منتقدین حکومت اسلامی فعلی ایران. او نامههایی از فعالین مدنی و فیلسوفان وقت در جهت انتقاد از حکومت ایران دریافت میکرد. این انتقادها به شدت روی فوکو تاثیر گذاشت و برای مدتی او را مریض کرد.
درنهایت اما تلاش فوکو قابل ستایش است. او از معدود روشنفکران غربی است که سعی کرد بدون حجاب به دل جامعهی ایرانی برود و با نخبگان و مردم حرف بزند تا توصیف و تحلیلی بدیع از قیام مردم ایران به دست آورد.
منابع
ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟ – میشل فوکو – ترجمهی حسین معصومی همدانی – نشر هرمس
بازنگری فوکو و انقلاب ایران – پروبلماتیکا