واقعاً برام سواله که چرا مردم آنقدر نگاه سطحی و بیبصیرت به آثار هنری دارن.
یه اثر هنری رو میشه قضاوت کرد. هم از نظر فرم و هم از نظر محتوا. نقد از نظر فرم که مشخصتر از مورد دیگر است. این نقد یک کار تکنیکال، ابطالپذیر و برای اهل فن هست و بسته به مدیوم تغییر میکنه. خیلی وارد این بخش نمیشم. اما از نظر محتوا به طور کلی میشه یک اثر هنری رو در راستای اعتلای فرهنگ ویا در ضدفرهنگ دونست. اثر ضدفرهنگ یعنی در راستای نابودی یا برعکس کردن آرمانها و معیارهای یک جامعه تاثیر میذاره. ( که اصولاً فرهنگ رو نمیشه از جامعه جدا کرد. فرض رو هم بر این بگیرید که داریم از فرهنگ مثبت و سازنده صحبت میکنیم. یعنی فرهنگ خوب، درست، مثبت … )
بنابراین خیلی سادهانگاریه که یک اثر هنری رو دوست داشت یا مثبت ارزیابیاش کرد یا برچسب «خوب» رو بهش زد صرفا چون «قشنگه». تا زمانی که هنر زیر تیغ جراحی هنرمندان و فرهنگیان نمیشه به همین راحتی نقدش کرد.
و اما نماد. خیلی علاقه به طرح مباحث هنرشناسانه ندارم و تخصصی هم ندارم ولی همینقدر مطمئنم که اثر هنری سرشار از نماده. توصیفات، تشبیهات و احساسات که پایههای یک اثر هنری هستند وابسته به نمادند. بنابراین نمیتوان اثر هنری را نقد کرد و حرفی از نماد نیاورد. نماد هم بنابر تعریف وابسته به تاریخچهای است. پس چجوری میشه تاریخچه نماد رو ندید و خیلی سادهلوحانه نمادهای دخیل در یک هنر رو فارغ از کلیشهها تفسیر کرد. (بله، نمادهایی هستند که بدون وابستگی به کلیشه خلق میشوند. و اتفاقاً این خلق، یکی از هنرهای هنرمند است. اما اینجا بحث من در مورد نمادهایی هستند که از آنها به صورت کلاسیک استفاده میشوند.)
واقعاً برام سواله که چرا مردم آنقدر نگاه سطحی و بیبصیرت به آثار هنری دارن. چقدر با بیمبالاتی اثر هنری را گذرا و بدون دانش دوست میدارند و آن را منتشر میکنند که در این صورت، این افراد مقصر اثر ضدفرهنگی آن خواهند بود.
پ.ن: بحث در این باره بسیار است. گزارههای من میتوانند غلط یا ناقص باشند. من فیلسوف هنر نیستم. هدفم همان انتقال نگرانیای بود که در بند آخر گفتم.