شاید بتونم واقعا تنها لفظ «بچهبازی» رو به تجمع چند روز پیش دانشگاه بدم. گروکشیهای کودکانه و تقلیل یک فاشیسم عقیدتی که در بین تشکلها و تفکرهای غالب دانشگاه وجود داره به «تجمع غیرقانونی فلان تشکل و مقابله دانشجویان(!) با آنها» ویا «اغتشاش تشکل های دولت و اصلاح طلبان» نشانهی خوبی از روحیهی حقطلبی و حقیقتجویی که یک دانشجو باید داشته باشه نداره. وقتی هیچکس مسئولانه به رفتارهاش توی تجمع نگاه نمیکنه و سعی نمیکنه خودش ویا حتی دیگری رو منطقی نقد کنه نهایتا شاهد این هستیم که نشریههای پی در پی برای کوبیدن جناح ساختگی رو به رو انتشار پیدا میکنه و آستانهی صبر هرکس رو فرسایش میده. به این وضعیت اسفناک خشونتهای زیر خاکستری و عقدههای فردی و نارضایتی عمومی رو با چاشنی مدیوم فضای مجازی وقتی قاطی میکنید چیزی جز میوهی تعصب نمیچینیم.
من همه رو دعوت میکنم به گفتوگو و بازخوانی وقایع گذشته و دور شدن از پیشفرض هایی که داریم. پدیدهی چند روز پیش یک معادلهی سادهی تک مجهولی نبود. پر از پارامتر، پر از خطا و پر از عصبانیت رو که گره رو همینجوری که جلو میره کورتر میکنه.
واقعا نیازی نیست که هر جریان و تشکل سعی کنه که دیگری رو متهم کنه و پرچم خودشو بالا ببره. واقعا زیر این تهمتهای همیشگی روح و روان و اعتماد دانشجو هست که نابود میشه. کی میخوایم یاد بگیریم که باید حرف بزنیم؟
پ.ن: پیرامون تجمعهایی که در ۱۳ آذر در دانشگاه صنعتی امیرکبیر رخ داد حرف بسیار است. ولی چون اهمیتشون نسبت به چیزی که گفتم کمتره به ذکر نکتهی بالا اکتفا نموده و شما را به خدا میسپارم.