۱. قریب به صد پست از این وبلاگ را پاک کردم. چرا؟ دقیقا نمیدانم.
۲. ۳ ماه از پایان رابطهام با عزیزترین کسم میگذرد. حاصل؟ هیچوقت برای یک زخم پایانی نیست.
۳. ۳۸۰ روز از شروع افسردگیم میگذرد. تمام شد؟ خوشحالی همواره بزرگترین فریب برای من بوده.
۴. امروز زیر پست آدمی که زمانی برایم مهم بود نوشتم: بعد از خلاصی همیشه آدم با خود میگوید که چقدر راحت میتوانستم از آن وضعیت خارج شوم و چرا زودتر نکردم؟ این سو گیری باعث میشود یادمان برود چقدر تو وضعیت مبهم، تاریک، سرد، نمور، گیج کننده، ناراحت کننده، سیاهچالهوار و عمیقی به سر میبردیم.
۵. از گفتنها خلاصی نیست.